پاسخ‌های مطمئن به سوال‌هایی درباره عشق و عاشقی

0
2367

عشق سیرابت می‌کند

عشق و عاشقی یکی از مهم‌ترین درگیری‌ها در اتاق روان‌شناسی است، معمولا افراد به پزشکان و مشاوران مراجعه می‌کنند تا برای آنها از احساسات مگویی حرف بزنند که در زندگی عادی نمی‌توانند برای کسی بگویند و برای آن تصمیم درستی بگیرند. به همین دلیل بیشتر از هر فرد دیگری، روان‌پزشکان و روان‌شناسان با مفهومی ‌به نام عشق درگیرند بنابراین برای رسیدن به جوابی درست درباره عشق باید سراغشان رفت و سوال‌های مهم را از آنها پرسید تا پاسخ درست و مطمئنی گرفت. دکتر پرویز رزاقی، متخصصی است که به سوال‌های ما درباره عشق پاسخ می‌دهد.

 

سوال اول؛ آیا تعریف مشخصی از عشق در روان‌شناسی وجود دارد؟

ماجرای عشق از روزگاری دور شروع شده است؛ از همان زمانی که نارسیس به چشمه آب رسید و صورت‌اش را در آب دید و شیفته خودش شد. از همان روزهای دور در دوران رم باستان تا همین روزها، داستان عشق ادامه دارد. در روان‌شناسی، عاشقی به معنای احساسی است که باعث برانگیختن احساسات و خواستن می‌شود. در روان‌شناسی مراحل عاشقی این‌طور تعریف می‌شود که در مرحله اول، احساسات فرد برانگیخته و دچار هیجانات درونی می‌شود و احساس خواستن پیدا می‌کند و این پیام‌های روان‌شناختی را می‌گیرد.

 

در مرحله بعدی، واکنش‌های بدنی مثل رنگ‌پریدگی یا قرمزی گونه‌ها، افزایش ضربان قلب و گرفتگی صدا به وجود می‌آید. درنهایت و بعد از گذران این مراحل، شخص به احساسش اعتراف می‌کند و درباره این احساسات با همان فرد یا شخص دیگری صحبت می‌کند. این همان چیزی است که به آن «عشق در لحظه» می‌گویند اما داستان دیگری هم وجود دارد؛ اینکه عشق در لحظه اول به وجود نیاید و شخص در مواجهه روزمره با فردی با دیدن رفتار و شخصیت او به مرور زمان عاشق‌اش شود و تمام آن مراحلی که تعریف کردیم، به مرور زمان در او ایجاد شود و درنهایت متوجه شود عاشق شده است.

سوال دوم؛ آیا عاشق شدن، آسیب‌رسان است؟

عاشقی اصلا اتفاق بدی نیست، به شرطی که فرد به زندگی‌اش آسیب نزند. معمولا عشاق از زندگی خودشان می‌زنند، کار، خانواده و… را رها می‌کنند تا فرصتی برای دیدن و حتی فکر به طرف مقابل داشته باشند. چندوقت پیش تلویزیون مردی را نشان می‌داد که ۵۲ سال پیش عاشق دختری می‌شود و از آنجایی که دختر را به او نمی‌دهند، زندگی‌اش را رها می‌کند و به غاری در فومن می‌رود تا کنار گل و گیاه زندگی و به عشقش فکر کند.

 

جدا از اینکه زندگی تنها در یک غار به خودی‌خود می‌تواند مشکلات روانی خاصی ایجاد کند، این ماجرای عاشقی، وجود دارد. عشق به خودی‌خود، اتفاق بدی نیست و نمی‌توان گفت آسیب‌رسان است. عشق جایی آسیب‌رسان می‌شود که فرد بداند اشتباه می‌کند و در حال ضربه زدن به خودش است و همچنان به رفتارهایش ادامه دهد. بعضی پزشکان معتقدند عشق شبیه یک وسواس فکری است و به عادت بیشتر شباهت دارد تا یک حس واقعی اما این درست نیست.

 

در وسواس فکری مثلا وقتی فردی ۱۰ بار دستش را می‌شوید، از این رفتار چیزی عایدش نمی‌شود، اما احساس فرد عاشق با دیدن عشقش، تغییر می‌کند، اعتمادبه‌نفسش بیشتر و خلق و خوی‌اش ملایم می‌شود و… همه اینها اتفاقات خوبی است. عشق آسیب‌رسان جایی است که ۲ نفر می‌دانند رابطه‌شان به جایی نمی‌رسد، اما باز هم با هم می‌مانند و این آسیبی است که نه عشق، بلکه عادت آن را وارد می‌کند.

سوال سوم؛ آیا عشق پایدار وجود دارد؟

بله، عشق پایدار هم وجود دارد. براساس ویژگی روانی و موقعیت مکانی افراد متفاوت است اما می‌توانند سال‌ها عاشق بمانند، شبیه همان آقایی که در غار زندگی می‌کند. از منظر رفتارهای روانی تا زمانی که فرد حضور داشته باشد و کیفیت رابطه با تغییرها تغییر کند و رابطه باقی بماند، عشق هم است. از منظر موقعیت هم تا زمانی که فرد در موقعیت و مکان عاشقی باشد و نخواهد آن را با اتفاق دیگری عوض کند، عاشقی باقی می‌ماند.

 

ممکن است در طول سالیان، رفتارها و موقعیت‌ها عوض شوند، اما تا زمانی که از عاشقی آن رضایت درونی باقی بماند، عشق هم باقی خواهد ماند. افرادی که در زندگی‌شان عاشق شده‌اند ولی حالا اثری از آن عشق در زندگی‌شان نیست، احتمالا بعد از مرحله روانی که متوجه شدند این عشق عایدی‌ای برای آنها ندارد، آن را با چیز دیگری مثل کار و… عوض می‌کنند.

سوال چهارم؛ آیا دوست‌داشتن بهتر از عشق است؟

مرحوم دکتر شریعتی در کتاب هبوط می‌نویسد: «دوست‌داشتن از عشق ورزیدن بالاتر است. از عشق هرچه بنوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و از دوست‌داشتن، تشنه‌تر». واقعیت این است عشق یک مفهوم کلی است که نمی‌توانیم قانون کلی‌ای برای آن بگذاریم و بگوییم این درست است یا آن. تنها چیزی که درباره آن می‌توان گفت این است که برای زندگی‌ عاشقانه، فقط عشق کافی نیست و باید مجموعه‌ای از رفتارهای درست را داشته باشیم تا زندگی عاشقانه شکل بگیرد و دوام داشته باشد.

 

سوال پنجم؛ رفتارهای عاشقانه‌ای که عشق را تکمیل می‌کنند، کدام است؟

باید ویژگی‌های شخصیتی فرد مقابل را شناخت و از حساسیت‌های او آگاه بود. احترام به همدیگر، همدلی و همراهی، عشق را تقویت می‌کند. طرفین به یکدیگر پیام‌های کلامی‌ بدهند، باید درباره رابطه و تقاضاهایشان از یکدیگر صحبت کنند. نباید بازی روانی راه بیندازند یا با یکدیگر معامله کنند.

 

باید رفتارهایی که طرف مقابل دوست دارد انجام دهند و خط‌قرمزهای یکدیگر را بشناسند. همدلی و همراهی مواقع بحران طرفین، یکی از رفتارهای درست است. عاشق‌ها باید با یکدیگر خوش بگذرانند، خاطره‌های خوب قدیمی‌ را مرور کنند و به یکدیگر و رابطه‌شان متعهد، مسوول و وفادار باشند و گذشت و بخشش را در دستور کارشان قرار دهند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

افزودن دیدگاه